سفارش تبلیغ
صبا ویژن

bikar

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دوست یعنی

    نظر
دوست یعنی ...

دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی که نیست ، توی زندگیت یه چیزی رو کم احساس کنی !

دوست یعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمی شه.
دوست یعنی یه دل اضافه داشتن برای اینکه بدونی هر بار که دلت می گیره ، یه دل دیگه هم دلتنگ غمت می شه.
دوست یعنی وقت اضافه ... یعنی تو همیشه براش عزیزی حتی توی وقت اضافه.
دوست یعنی تنهایی هامو می سپرم دست تو چون شک ندارم که می فهمیشون ...
دوست یعنی یه راه دو طرفه ? یه قدم من ، یه قدم تو ... اما بدون شمارش و حساب و کتاب.
دوست یعنی من از بودنت سربلندم نه سر به زیر و شرمنده
دوست یعنی یه چیز گرمی رو تو قلبت احساس می کنی که همیشه از خاموش شدنش می ترسی
دوست یعنی من ، یعنی تو ...
پس مواظب خودت باش که یه دوست بیشتر ندارم

ستاره...

    نظر

ستاره کاغذی خریدم تا یادم نره منم آرزوهایی دارم
گفتم: آرزو
یادم باشه آروزهامو هر روز زیر بالشم بذارم
...تا فردا صبح یادم نره که باید برای رسیدن بهشون تنها دراز کردن دست کافی نیست
باید برای رسیدن به آروزهات، باور کنی تو هم یه ستاره ای
نمی دونم اگر به آروزهامون رسیدیم ستاره باقی می مونیم؟
یا ما هم مثل ستاره ها از دورن منفجر می شیم تا ستاره جدید بسازیم!
هر چی باشه میتونه نظریه جالبی باشه
چون با ستاره جدید، آروزهای جدیدی شکل می گیرن و این چرخه ادامه داره
!


گذرگاه زمان

    نظر
گذرگاه زمان

گذرگاه زمان "نوشته ای از مصطفی هیچکس/م.خ"
گذرگاه زمان گاه مسلخگاه است و گاه بی عشق و با عشق
مصلوب می شویم
ما از یکرنگی مردیم و مردمان باور ندارند صداقت و یکرنگیمان را
گویا تزویر قابل باورتر است
خاطره های تلخ و شیرین مان تنها برگ های قلبمان هستند
که هنوز پی نوشته اش می گردیم
دوست من دفتر خاکستری من رنگ سرخی دیده نمی شود
هنوز هم دنبال گمشده مان هستیم
اما گویا دروغ باورپذیر تر است
و ما که دروغی نمی دانیم
به حبس ابد دیوارهای تنهایی محکومیم

گاهی دعایم کن

    نظر
گاهی دعایم کن

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
...بخوانی نغمه ای با مهر
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
خورشید مهری رخ بتاباند
دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی
بیاید راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
با او بگویی:
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
دعایت می کنم، روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق؟
عاشق معشوق؟
آری، بگویی هیچ کس
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن.

دوست یعنی ...

    نظر
دوست یعنی ...

دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی که نیست ، توی زندگیت یه چیزی رو کم احساس کنی !

دوست یعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمی شه.
دوست یعنی یه دل اضافه داشتن برای اینکه بدونی هر بار که دلت می گیره ، یه دل دیگه هم دلتنگ غمت می شه.
دوست یعنی وقت اضافه ... یعنی تو همیشه براش عزیزی حتی توی وقت اضافه.
دوست یعنی تنهایی هامو می سپرم دست تو چون شک ندارم که می فهمیشون ...
دوست یعنی یه راه دو طرفه ? یه قدم من ، یه قدم تو ... اما بدون شمارش و حساب و کتاب.
دوست یعنی من از بودنت سربلندم نه سر به زیر و شرمنده
دوست یعنی یه چیز گرمی رو تو قلبت احساس می کنی که همیشه از خاموش شدنش می ترسی
دوست یعنی من ، یعنی تو ...
پس مواظب خودت باش که یه دوست بیشتر ندارم